متاع واقعی....
بسم رب شهدا
تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم .من هم سالهای سال در یکی از دانشکدههای هنری درس خواندهام، به شبهای شعر و گالری های نقاشی رفته ام.موسیقی کلاسیک گوش داده ام. ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام.
من هم سالها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام. ریش پروفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان تک ساختی» هربرت مارکوز را -بی آنکه آن زمان خوانده باشماش- طوری دست گرفتهام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند:« عجب فلانی چه کتاب هایی میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد! »
اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچارشدهام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که« تظاهر به دانایی »، هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با "تحصیل فلسفه" حاصل نمیآید. باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس که براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت ...
و حالا از یک راه طی شده با شما حرف میزنم. دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستم. اما کاری را که اکنون انجام می دهم نباید با تحصیلاتم مربوط دانست. حقیر هرچه آموختهام از خارج دانشگاه است. بنده با یقین کامل میگویم که تخصص حقیقی درسایه تعهد اسلامی به دست میآید و لاغیر. "
اینها قسمتی از بیوگرافی شهید آوینی از زبان خودشونه....
مخاطب خاص این مطلب ی عزیزه که الان بهم اس داد ومن که مدت هاست این مطلب رو میخاستم بذارم تصمیم گرفتم الان تقدیمش کنم البته من وسیله انتقال پیامم وگرنه قلم شهید آوینی رساتراز هر حرفی است...
امیدوارم مطلب گویا باشه...
عالی بود
قضیه ی مشترک در تمام اعصار!!